سلام دوستانه خوب و مهربونم از خدای مهربونم می خوام آرزوهای رنگین و قشنگ تک تکتون رو برآورده کنه .
روز اوج بندگی و تجلی ایثار ابراهیمی مبارک.
عید اضحی رسم و آئین خلیل آزرست بعد آن ،عید غدیر، روز ولای حیدر است عید قربان و پیشاپیش عید سعید غدیر مبارک .
******************************************************************************************************
عشق یعنی دل سپردن در الست
از می وصل الهی مست مست
عشق یعنی ذکر ناموس خدا
یا علی گفتن به زیر دست و پا
عشق یعنی جلوه صبر خدا
شرم ایوب نبی از مرتضی
عشق یعنی صبر در هنگام خشم
عشق یعنی جای سیلی روی چشم
عشق بر دل ها شهامت میدهد
عشق بر غم ها حلاوت میدهد
عشق بر دلداده فرمان میدهد
عاشق جان داده را جان میدهد
عشق باعث شد که دل سامان گرفت
پشت درب خانه زهرا جان گرفت
عشق یعنی انقلاب فاطمه
عشق یعنی عشق ناب فاطمه
بیت الاحزان خراب فاطمه
عشق یعنی صحبت بی واهمه
حیدر در بند پیش فاطمه
آن که خود مرد دلیر جنگ بود
دستگیر فرقه ای صد رنگ بود
عشق یعنی عاشقی در تار و پود
گردش دست آس با دست کبود
عشق یعنی گریه های حیدری
دختری دنبال نعش مادری
عشق یعنی قلب چون آیینه ای
جای میخ در به روی سینه ای
عشق یعنی انتظار منتظر
سینه ای مجروح از مسمار در
عشق یعنی طاعت جان آفرین
رد خون سینه بر روی زمین
نوحه به یاد ماندنی "عشق یعنی..."
عیدتون مبارک
[ دوشنبه 90/8/16 ] [ 4:16 عصر ] [ afaride ]
سلام دوستانه خوب و مهربونم خوبین دیگه انشالا هییم؟
امروز حالم گرفتس امروز 7صبح بلند شدم از خواب بدو بدو رفتم آموزشگاه رانندگی که آیین نامه نهایی بدم مطمئنم بودم قبول میشم 2ساعت اونجا نشستم یه مرور کردم کتابو
بعد گفتن گوشی هاتونو تحویل بدین برین کلاس منم رفتم گوشیمو تحویل دادم امدم دیدم در کلاس بستس در زدم باز نکرد به منشی اونجا گفتم خانم چرا باز نمیکنن گفت دیر امدی دیکه گفتم خانم یعنی چی خودتون گفتن گوشی تحویل بدین بعد برین کلاس 15 دقیقه نشستم باز نکرد درو پروندمم اونجا موند دسته اون افسره خدا نشناش بگم خدا چیکارش نکنه درو باز نکرد منم بغض م گرفته بود هر آن لحظه ممکن بود اشکام بباره زدم بیرون امدم خونه چقدر گریه کردم مامانم میگه چی شده واسش گفتم میگه: وای ترسیدم دختر فکر کردم چی شده ببین بخاطره چه چیزا ا بیهوده گریه میکنه نمیدونم چرا برای مسائلاین چنین کوچکی زود گریه م میگیره هی روزگار.
ولی الان ناراحت نیستم رفتم کلاس یه استاد داریم دلقکه فقط آدمو میخندونه خیلی این استادمو دوست دارم خدا برای خانمش بچه هاش نگهش داره.بله دیگه امروز منم اینطوری گذشت.
خوب من دیگه میرم
دوستون دارم خداحافظییییییی
[ پنج شنبه 90/8/12 ] [ 9:48 عصر ] [ afaride ]
باد و بارانی بود اندرون دلم ...
و صدای چند کلاغ و جیرجیرک ...
کاغذی و قلمی و کرور کرور دل برای نوشتن !
خوب ... برای که بنویسم حالا ؟
تازه ، برای کسی هم که بنویسم ، چه کسی ببرد برایش ؟!
یادم آمد ...
آدم برای خدا چیزکه بنویسد و بگذارد زیر فرش ،
خدا خودش برمی دارد ... !
پرشدم از شوق برای نوشتن ...
دراز کشیدم روی زمین و دستی
زیر چانه و دستی بر روی کاغذ !
نوشتم :
سلام ، محبوب من ... !
چقدر دوستت دارم ... خودت میدانی !
چقدر تو صبح را قشنگ شروع می کنی ...
صدای خروس و کلاغ را که می پیچانی در هم و
نسیم را می وزانی بینشان ...
آدم حالی به حالی می شود !
هیچ دلبری نمی تواند مثل تو ، همین اوّل صبح ،
دل آدم را اینطور ببرد !
خورشید هم ناز می کند مثل خودت ... !
آنقدر که دست می کشد بر سر و صورت آدم
و داغش می کند با سرپنجه هایش !
تو هم دست می کشی بر دل آدم و عاشقش می کنی !
معشوق صبور من ...
می فهمم که شب ها وقتی غرق می شوم در خواب ،
می آیی به پیشم !
دستت را حس می کنم که روی پیشانی ام
دانه های شبنم می کارد ،
رد بوسه ات هم می سوزاند لبم را تا صبح
مثل آتش ... داغ و مثل آب ... شفـاف
اگر تو نبودی "تو" معنی نداشت !
تو تمام " توی" منی ...
اگر می بینی چشمم به در می ما ند
نه اینکه یادم رفته " تو" هستی !
که می دانم هستی در کنارم ...
منتظرم کسی بیاید و ببیند ، چقدر "تو" هستی !
و برود و بگوید کسی نیاید !
معبود من ...
اگر دیدی روز کسی در کنارم بود
خودت می دانی و می فهمی که به یقین تکه ای از "تو"
را با خود داشته که رهایش نکردم !
مگر نه اینکه " تو" غرق در زیبایی ها هستی !!!
گل را اگر ببویم ، لذتش از بوی توست !
مطلوب من ...
سرم را گاهی بگیر بین بازوانت ! مرا به آغوش بکش ...
نکند یادت برود که سخت نیازمند توام !
من اگر یادم برود تقصیر توست که یادم نمی اندازی
تو باید مرا بارور کنی !
از تمام خواستن هایم !
تو خیلی خوبی !
برای کسی که دوستت دارد
و برای کسی که یادش رفته دوستت دارد ...
مهربان من ...
می شود از این به بعد بنویسم برایت؟
چرا نشود ...
راستی یادت نرود !
آن " تویی" را که می گفتم تکه ای از تو را دارد ...
(( چون می دانی : گاهی حس می کنم خود تو خیلی بزرگی
برای اینکه دوستت داشته باشم ،یک توی کوچکتر را به من بده
تا به واسطه اش عشق بورزانم به تو ))
نامه را تا کردم و سراندم زیر گوشه فرش
خدا خودش یاد دارد
کاش جوابش را بدهد
ندهد هم می دانم که می خواند
چقدر خوب است آدم کسی را داشته باشد ...
[ یکشنبه 90/8/8 ] [ 8:16 عصر ] [ afaride ]
::