گویند : شخصی مدت ها در گوشه جهنم ماند ، و تمام هوس ها و خود پرستی ها و عوامل اصلی گناه ، در او از بین رفت و از ریشه خشکید .
در آن گوشه عرض کرد : خدایا من از همه ریشه های انحراف و گناه پاک شدم ، غرور هایم بر طرف شد مرا از اینجا نجات بده .
ریسمان آویزان شد ، و او آن ریسمان را گرفت کم کم بالا آمد ، ولی دید چند نفر گنه کار به آن ریسمان چسبیده اند ، ترسید که آن ریسمان بریده شود ،با خشونت فریاد زد ریسمان را رها کنید ، می ترسم بریده شود ، ولی آن ها ریسمان را رها نکردند و آن ریسمان بریده شد و او بار دیگر به گوشه جهنم افتاد
به او ندا رسید ، تو هنوز به طور کامل پاک نشده ای تا به ساحل نجات برسی
زیرا در مسیر راه ، باز تنها نجات خود را خوداستی و خودخواهی در تو ظهور کرد و گفتی : « ریسمان را رها کنید ، تا نجات یابم »
یعنی من تنها نجات یابم ، نه دیگران !!
پس هنوز به ساحل نجات نرسیده ای !
[ سه شنبه 90/6/1 ] [ 11:38 صبح ] [ afaride ]