سفارش تبلیغ
صبا ویژن

به نام آنکه وجودم زوجودش شده موجود

خاطره امروز

سلام دوستانه خوب و مهربونم خوبین دیگه انشالا هییم؟مؤدب

امروز حالم گرفتسخوابم گرفت امروز 7صبح بلند شدم از خواب بدو بدو رفتم آموزشگاه رانندگی که آیین نامه نهایی بدم مطمئنم بودم قبول میشم 2ساعت اونجا نشستم یه مرور کردم کتابو

 بعد گفتن گوشی هاتونو تحویل بدین برین کلاس منم رفتم گوشیمو تحویل دادم امدم دیدم در کلاس بستس در زدم باز نکرد به منشی اونجا گفتم خانم چرا باز نمیکنن گفت دیر امدی دیکه گفتم خانم یعنی چی خودتون گفتن گوشی تحویل بدین بعد برین کلاس 15 دقیقه نشستم باز نکرد درو  پروندمم اونجا موند دسته اون افسره خدا نشناش بگم خدا چیکارش نکنه درو باز نکرد  منم بغض م گرفته بود هر آن لحظه ممکن بود اشکام بباره زدم بیرون امدم خونه چقدر گریه کردم مامانم میگه چی شده واسش گفتم میگه: وای  ترسیدم دختر فکر کردم چی شده ببین بخاطره چه چیزا ا بیهوده گریه میکنه نمیدونم چرا برای مسائلاین چنین کوچکی زود گریه م میگیره هی روزگار.

ولی الان  ناراحت نیستم رفتم کلاس یه استاد داریم دلقکهپوزخند فقط آدمو میخندونه خیلی خنده‌دارخیلی این استادمو دوست دارم خدا برای خانمش بچه هاش نگهش داره.بله دیگه امروز منم اینطوری گذشت.

خوب من دیگه میرم

دوستون دارم  خداحافظییییییی

خدایا کاش حرف عاشقانه ای بودم و دهان به دهان بین عشاق می گشتم
کاش شاخه ای سرسبز بودم و پرنده های فقیر بر شانه ام می نشستند
کاش نرده ای بودم و مسافران خسته به من تکیه می دادند
کاش پشت پرده شب پنهان نمی شدم
کاش اینچنین و آنچنان نمی شدم
خدایا دوستم داشته باش
همین
   



[ پنج شنبه 90/8/12 ] [ 9:48 عصر ] [ afaride ]

نظر

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه